بسم رب الشهداء
دو جوان غِفاری در کربلا
عبد الله و عبد الرحمن از قبیله غفار نزد امام حسین علیه السلام امدند، سلام داده و گفتند:
یا ابا عبد الله! دوست داریم از تو دفاع کنیم ودر برابر تو کشته شویم.
امام فرمودند:
آفرین بر شما. نزدیک بیائید.
آن دو گریان پیش امام آمدند. حضرت فرمودند:
ای برادر زادگانم! چرا گریه میکنید؟ امیدوارم بزودی دیدگان شما روشن شود.
گفتند: فدایت شویم، برخودمان گریه نمیکنیم. بر تو گریه میکنیم که محاصره ات کرده اند و قدرت دفاع از تو نداریم.
فرمودند: ای برادر زادگانم! خداوند پاداشتان دهدکه آنچه در توان دارید در مواسات و یاری من بکار میگیرید. خدا بهترین پاداش متقین را به شما بدهد..
سپس با حضرت خدا حافظی کرده به میدان رفتند و پس از نبردی سخت شهید شدند....
کتاب مقتل معصومین علیهم السلام...ج2...ص330